نوآوری باز و حقوق مالکیت فکری - شمشیری دو لبه
- سایت دانلود مقاله مرجع
- انتقال فناوری در نوآوری باز: راهبردها و تجاری سازی
- بیشتر بخوانید: راهنمای خلق مشترک یا هم آفرینی
نوآوری باز و حقوق مالکیت فکری - شمشیری دو لبه - آیا این دو مفهوم با هم متضاد هستند؟
تعریف نوآوری باز
نوآوری باز به معنای یک اکوسیستم نوآوری است که در آن ایده ها و دانش در سراسر مرزهای شرکت جریان می یابد. هنری چسبرو در کتابی که این اصطلاح را به دنیای تجارت معرفی کرد، نوآوری باز را اینگونه تعریف کرد:
«نوآوری باز الگویی است که فرض میکند شرکتها میتوانند و باید از ایدههای خارجی و همچنین ایدههای داخلی و مسیرهای داخلی و خارجی به بازار استفاده کنند، زیرا شرکتها به دنبال پیشرفت فناوری خود هستند».
در مقابل، حقوق مالکیت فکری (IPRs) عموماً به گونهای طراحی شدهاند که دیگران را از استفاده از ایدهها و اختراعات شرکت محروم کنند. در نگاه اول این دو مفهوم (نوآوری باز و حفاظت از حقوق مالکیت معنوی)
ناسازگار به نظر می رسند. به این معنا که نوآوری باز مستلزم تمایل به اجازه دادن به دانش تولید شده در شرکت برای سرایت به دیگران است (احتمالاً با انتظار دریافت سرریز دانش از دیگران در ازای آن) در حالی که حمایت های IPR شرکت را قادر می سازد تا دیگران را از استفاده از آن دانش محروم کند.
شرکت های بزرگ و نوآوری باز
با وجود این تناقض، برخی از بزرگترین دارندگان پتنت جهان (شرکت هایی مانند فیلیپس NV، IBM و مایکروسافت) مدل نوآوری باز را پذیرفته اند. به عنوان مثال، در وب سایت شرکت فیلیپس، این متن نوشته شده است:
«این (تحقیقات نوآوری) اغلب از طریق مشارکت انجام می شود. روزهای نوآوری در انزوا به پایان رسیده است. از هیچ شرکتی نمی توان انتظار داشت که همه پاسخ ها را بداند. به همین دلیل است که ما به طور منظم با شبکه گسترده ای از موسسات، شرکت ها، دانشگاه ها و بیمارستان ها همکاری می کنیم تا به طور مشترک پیشرفت های مهم جدیدی را ایجاد کنیم.»
بزرگترین دارنده پتنت در جهان (IBM) در سال 2006 سیاست شرکتی خود را در زمینه ایجاد و مدیریت پتنت ها به طور قابل ملاحظه ای تغییر داد، به ویژه در زمینه های نرم افزار و پتنت روش های تجاری. در میان ابتکارات دیگر، آنها برنامه تحقیقات مشارکتی باز (OCR) را برای حمایت از تحقیقات نرم افزار منبع باز بین IBM و دانشگاه ها ایجاد کردند.
تقریباً در همان زمان، آنها حدود 100 اختراع روش کسب و کار را برای عموم منتشر کردند و متعهد شدند که در آینده تلاش خود را فقط بر روی پتنت های روش تجاری با محتوای فنی قابل توجه متمرکز کنند و عملاً هر اختراع روش تجاری دیگری را که انجام دادند در حوزه عمومی قرار دهند.
در ژانویه 2008، آیبیام با همکاری تعدادی از شرکتهای فناوری بزرگ دیگر مانند نوکیا و سونی یک «Eco-Patent Commons» ایجاد کرد که تعدادی از پتنتهای مرتبط با محیط زیست را در دسترس عموم قرار داد (http://www.wbscd.org/web/epc ).
در مورد مایکروسافت، کتاب اخیر مارشال فلپس که با دیوید کلاین نوشته شده است، تحول استراتژی IP مایکروسافت را در مواجهه با ظهور نرم افزار منبع باز و نوآوری باز از دیدگاه معمار این تحول توصیف می کند. فلپس بر نقشی که تقاضای زیاد مشتریان برای قابلیت همکاری سیستمهای لینوکس و ویندوزشان در تشویق این حرکت بازی میکند، تاکید میکند. در مورد مایکروسافت، نوآوری باز به شکل تأکید بر همکاری است:
"همکاری در تار و پود پروژه های تحقیقاتی مایکروسافت بافته شده است. محققان ما در کنار محققان و دانشمندان دانشگاهی برجسته، با شرکای دولتی و صنعتی، و در سراسر گروههای تجاری مایکروسافت در سرتاسر جهان برای پیشبرد وضعیت ، همکاری میکنند."
و اگر فعالیت های ثبت اختراع این سه شرکت را بررسی کنیم، مشاهده می کنیم که به نظر نمی رسد آنها فعالیت های ثبت اختراع خود را در پاسخ به این تغییرات استراتژیک کاهش دهند.
هم فیلیپس و هم IBM از سال 2000 نرخ تحقیق و توسعه ثبت اختراع را ثابت نگه داشته اند در حالی که نرخ مایکروسافت افزایش یافته است. اگرچه شاید در آن بخش مهم ترین باشد، اما این فقط یک پدیده فناوری پیشرفته نیست. چسبرو در بخش داروسازی مثالی از Merck میآورد، که گزارش سالانهاش بر نیاز آنها به بهرهبرداری از دانش دانشگاهها، مؤسسات تحقیقاتی و شرکتها در سراسر جهان تأکید میکند، تا جایی که دانشمندان آنها «آزمایشگاههای مجازی» را ایجاد میکنند که اطلاعات خارج از آن را ترکیب میکنند.
بنابراین سؤال طبیعی این است که بپرسیم این شرکتها چگونه از سیستم IP با توجه به درگیری با مدل نوآوری باز استفاده میکنند؟ و چرا شرکتهای دیگر، مانند زیمنس و کانن، که اختراعات سنگینی نیز دارند، حتی عبارت «نوآوری باز» را در وبسایتهای خود ذکر نمیکنند؟
تجارت طبق معمول؟
یک فرد شکاک میتواند استدلال کند که دستکشیدن از IP توسط این شرکتهای بزرگ برای آنها ارزش چندانی ندارد، و اینکه تعهد به نوآوری باز صرفاً راهی راحت برای گفتن این است که آنها آماده هستند تا ایدههای دیگران را بدون دست کشیدن از ایدههایشان قبول کنند. به یک معنا، فرد شکاک حق دارد که این شرکت ها از تلاش برای کسب سود در پذیرش مدل نوآوری باز دست برنداشته اند.
مطمئناً فناوری ای که آنها به مردم ارائه می دهند، برای آنها ارزشمندترین فناوری نخواهد بود. این چیزی خواهد بود که آنها هیچ برنامه ای برای توسعه آن ندارند، اما در جایی که فکر می کنند این احتمال وجود دارد که توسعه توسط دیگران در نهایت از طریق سرریز دانش یا افزایش تقاضا برای کالاها و خدمات خود شرکت، به نفع آنها باشد.
با این حال، فرد شکاک در این فرض که طرفداری از «نوآوری باز» توخالی است، اشتباه می کند. این شرکت ها به سادگی دو چیز را تشخیص داده اند: اولی این که هیچ شرکتی به تنهایی قادر به توسعه تمام فناوری های مورد نیاز خود در داخل نیست. دوم این است که محصولاتی که تولید میکنند باید با محصولات تولید شده توسط شرکتهای دیگر، حتی از جمله رقبای مستقیم و شرکتهایی با مدلهای تجاری بسیار متفاوت، برای مثال ارائهدهندگان نرمافزار منبع باز، به خوبی کار کنند. در این شرایط، ضروری است که شرکتها راههای جدیدی را توسعه دهند تا اطمینان حاصل شود که برخی از سود حاصل از پروژههای «نوآوری باز» و توسعه را حفظ میکنند.
مدیریت دقیق IP یکی از راه هایی است که شرکت ها می توانند به این هدف دست یابند. IP را می توان به روش های مختلفی برای کمک به مدیریت نوآوری باز استفاده کرد. اول، کدگذاری لازم برای یک اختراع یا فناوری که هنگام درخواست موفقیت آمیز یک پتنت انجام می شود، به ساختار قراردادهای همکاری کمک می کند.
همواره عدم قطعیت و عدم دقت در تعریف و دامنه هر دانش یا فناوری خاصی که قرار است به طرف دیگری مجوز داده شود، وجود دارد، اما اگر توصیف قبلاً تابع استانداردهای تحمیل شده توسط دفاتر ثبت اختراع باشد، می توان این عدم دقت را کاهش داد. علاوه بر این، از آنجایی که پتنت یک سند قانونی است، در اصل زبان مورد استفاده در حال حاضر برای استفاده مناسب است یا می تواند در یک سند حقوقی متفاوت مانند توافق نامه مجوز ارجاع داده شود. دوم، حقوق IP می تواند به صورت دفاعی برای مذاکره در مورد مجوزهای متقابل با سایرین در صنعت که دارای فناوری های مکمل هستند، استفاده شود، بنابراین از دعوای متقابل اجتناب می شود.
به خوبی شناخته شده است که این استراتژی توسط تعداد زیادی از شرکت ها در صنایع نیمه هادی، سخت افزار محاسباتی و نرم افزار محاسباتی دنبال می شود. در نهایت، داشتن حقوق اختراعات خاص به یک شرکت اجازه میدهد تا قراردادهای مجوزی بنویسد که توسعه فناوری را تشویق میکند که در غیر این صورت ممکن است «در قفسه» یا «در اتاق زیر شیروانی» از بین برود .
علاوه بر انتشار انتخابی اختراعاتی که توسط شرکتی که قبلاً ذکر شد برای عموم استفاده نمیشود، استراتژیهای مدیریت IP دیگری نیز وجود دارد که توسط شرکتکنندگان در نوآوری باز استفاده میشود که متناسب با زمینه خاص طراحی شدهاند. به عنوان مثال، اینتل به طور فعال به تحقیقات دانشگاهی بدون تعیین دقیق هدف یا حوزه تحقیق کمک مالی میکند، چیزی که برای شرکتکنندگان دانشگاه مضر است. با این حال، همانطور که چسبرو گزارش می دهد، با درخواست مجوز بدون حق امتیاز برای هر پتنت دانشگاهی که از تحقیقاتی که سرمایه گذاری کرده است، از خود محافظت می کند.
بازارهای فناوری
بنابراین همانطور که به فرآیند نوآوری باز نگاه می کنیم، می بینیم که هیچ تناقضی وجود ندارد - در واقع توجه بیشتر به مدیریت IP و افزایش مهارت مدیریت آن توسط شرکت ها به آنها در توسعه استراتژی های نوآوری باز کمک کرده است. روشی که در آن نوآوری باز در یک شرکت تجاری عمل می کند، نتیجه نیاز به دسترسی به منابع از شرکای مختلف و اطمینان از سازگاری لازم محصولات شرکت با محصولات دیگر است. مالکیت IP شرکت ها را قادر می سازد تا تجارت در فناوری را انجام دهند که همراه با استراتژی نوآوری باز است بدون اینکه مزیت رقابتی آنها را از بین ببرد.
بنابراین مدل نوآوری باز همزمان با رشد چیزی است که Arora، Fosfuri و Gambardella آن را «بازارهای فناوری» نامیدهاند. در کتاب اخیر، آنها رشد این بازارها را مستند کردند و نشان دادند که این رشد با تمایل شرکتها در برخی بخشها به یکپارچگی عمودی کمتر همراه بوده است، زیرا تولیدکنندگان تخصصی فناوری دیگر نیازی به استقرار در شرکتهای بزرگ یکپارچه عمودی ندارند.
به منظور حفاظت و بازاریابی دارایی های خود. به عنوان مثال، این شرکتها شامل شرکتهایی مانند شرکتهای نیمهرسانا هستند که فقط به طراحی تراشهها و نه در تولید مشغول هستند، و شرکتهای بیوتکنولوژی که خروجی تحقیقات خود را بسته به کاربردهای بالقوه به طیفی از شرکتهای دارویی میفروشند.
شرکتهای فناوری مانند این شرکتهای نیمهرسانا و بیوتکنولوژی، ورودیهای مدل نوآوری باز را تولید میکنند و برای آنها سیستم IP ضروری است. از آنجایی که آنها داراییهای فیزیکی یا ملموس کمی دارند، مالکیت داراییهای دانشی خود برای تأمین مالی و اطمینان از اینکه میتوانند حداقل بخشی از بازده فعالیتهای نوآورانه مشترک را حفظ کنند، حیاتی است.
بدون بازگشت به محصول حاصل از نوآوری و سرمایه گذاری های تحقیق و توسعه، انجام این کار برای آنها دشوار خواهد بود. بنابراین احتمالاً تصادفی نیست که شاهد افزایش همزمان نوآوری باز، بازارهای فناوری و اهمیت IP در استراتژی شرکت باشیم.
نتیجه گیری نهایی
با این حال، یک هشدار نهایی لازم است. محدودیت هایی برای IP به عنوان ابزاری برای سازماندهی نوآوری باز وجود دارد، همانطور که محدودیت هایی برای اثربخشی بازارها برای فناوری وجود دارد. موفق ترین مدل مشابه از این نوع، مدل علوم باز است که توسط داسگوپتا و دیوید در سال 1994 توصیف شده است. از نظر تاریخی، در مراحل اولیه چندین صنعت، مدل مشابهی شامل تبادل آزاد ایده ها و بهبودها عمل می کند. به عنوان مثال می توان به توسعه فرآیند فولاد بسمر، تکامل فناوری موتور پمپ بخار برای استخراج معدن در کورنوال و صنعت ابریشم بافی در لیون اشاره کرد.
حتی امروزه نیز بخش وب 2.0 با عدم توجه نسبی به مسائل IP و تلاش زیادی برای قابلیت همکاری مشخص می شود. توسعهدهندگان سایتهای شبکههای اجتماعی، ابزارهای وبلاگنویسی، ابزارهای جستجو، و جمعآوریکنندههای محتوا زمان قابلتوجهی را صرف اطمینان از اینکه «تقاطع» و ترکیب مجدد در سراسر سایتهایشان، حتی آنهایی که توسط رقبای مستقیم اداره میشوند، روان عمل میکنند، صرف میکنند. موفقیت در این بخش تا حد زیادی به افزایش بازده از یک پایگاه بزرگ کاربر بستگی دارد، به این معنی که اجازه دادن و تشویق انواع دسترسی مهم است. بنابراین، نوآوری باز یک هنجار است، و تا حدودی کمتر با قراردادهای مجوز IP نسبت به صنایع بالغ انجام می شود.