
چه تعداد از استارتاپ ها شکست می خورند و چرا؟
چه تعداد از استارتاپ ها شکست می خورند و چرا؟
راه اندازی یک کسب و کار بسیار سخت تر از آن چیزی است که اکثر مردم فکر می کنند. به ندرت یک کسب و کار آنقدر با موقعیت خود هماهنگ است که بتواند با حداقل تلاش موفق شود. اما چرا بسیاری از کسب و کارها شکست می خورند؟ چه تعداد از آنها واقعا شکست می خورند؟ دلایل عمیق هستند، در اینجا نکاتی است که باید قبل از شروع کسب و کار خود بدانید.
نکات کلیدی
اداره کسب و کارهای کوچک آمریکا (SBA)، یک کسب و کار کوچک را به عنوان کسب و کاری با 500 کارمند یا کمتر تعریف می کند.
در سال 2019، میزان شکست استارت آپ ها حدود 90 درصد بود. تحقیقات به این نتیجه رسیده است که 21.5 درصد استارت آپ ها در سال اول، 30 درصد در سال دوم، 50 درصد در سال پنجم و 70 درصد در سال دهم شکست می خورند.
به گفته صاحبان مشاغل، دلایل شکست عبارتند از تمام شدن پول، قرار گرفتن در بازار اشتباه، عدم تحقیق، شراکت بد، بازاریابی ناکارآمد و متخصص نبودن در این صنعت.
راه های جلوگیری از شکست عبارتند از تعیین اهداف، تحقیق دقیق، دوست داشتن کار و ترک نکردن زمین.
چه تعداد از کسب و کارهای جدید شکست می خورند؟
اداره کسب و کارهای کوچک آمریکا (SBA)، یک کسب و کار کوچک را به عنوان عملیاتی با کمتر از 500 کارمند تعریف می کند. این بدان معناست که بسیاری از مشاغل وجود دارند که از نظر فنی "کوچک" هستند حتی اگر بسیار بزرگ به نظر می رسند. این مشاغل کوچک، طبق تعریف، 47.1٪ (آخرین اطلاعات تا سال 2017) از جمعیت شاغل در ایالات متحده را تشکیل می دهند، بنابراین رشد و موفقیت آنها برای اقتصاد ایالات متحده حیاتی است.
در حال حاضر 31.7 میلیون کسب و کار کوچک در ایالات متحده وجود دارد که 99.9٪ از کل مشاغل ایالات متحده را تشکیل می دهند. بسیاری از مشاغل کوچک هر ماه راه اندازی می شوند اما میزان شکست بالا است. از سال 2019، نرخ شکست استارت آپ ها حدود 90 درصد است. 21.5 درصد استارت آپ ها در سال اول، 30 درصد در سال دوم، 50 درصد در سال پنجم و 70 درصد در سال دهم شکست می خورند.
با توجه به تعداد کسب و کارهایی که راه اندازی می شوند، چرا درصد بالایی از آنها شکست می خورند؟
دلایل شکست
اگر از صاحبان مشاغل سابق نظرسنجی کنید، دلایل مختلفی برای شکست کسب و کار آنها خواهید دید.
پول تمام شد:
این دلیل به طور گسترده دلیل شکست یک تجارت را واقعاً توضیح نمی دهد. پول تمام شد زیرا دیگر وارد نشد، پس چرا جریان نقدی خشک شد؟ آیا این به دلیل هزینه های مدیریت ضعیف بود یا به دلیل اینکه فروش به اندازه کافی بالا نبود؟ تمام شدن پول همچنین به ناتوانی در به دست آوردن منابع مالی یا تامین مالی بیشتر مورد نیاز برای حفظ یک تجارت، به ویژه در روزهای اولیه، تا زمانی که یک کسب و کار بتواند شروع به تولید سود کند، مرتبط است.
بازار اشتباه:
افراد زیادی سعی میکنند کسبوکاری را راهاندازی کنند که همه مردم را به عنوان جمعیت هدف قرار میدهد. این به خوبی کار نمی کند. بعد، آنها سعی می کنند همه افراد شهر خود را هدف قرار دهند. باز هم خیلی گسترده است. هرچه جایگاه شما دقیق تر باشد، بازاریابی برای مخاطبان مناسب آسان تر خواهد بود.
عدم تحقیق:
شما باید بدانید که مشتریان شما چه می خواهند. بسیاری از کارآفرینان بالقوه با تصور اینکه خدمات یا محصولی عالی برای ارائه دارند وارد بازار میشوند، اما متوجه نمیشوند که هیچکس آن خدمات یا محصول را نمیخواهد. با انجام تکالیف و تحقیق در مورد بازار خود، دقیقاً خواهید دانست که چگونه نیازهای مشتریان بالقوه خود را برآورده کنید.
شراکت بد:
اغلب، هنگام شروع یک تجارت، به یک شریک نیاز است. یکی از شما در یک زمینه متخصص است و دیگری در زمینه دیگری متخصص. ایدههای شما برای شرکت با هم تضاد خواهند داشت و بدون راهحل مشخص، باعث درگیری داخلی میشود. شما بیشتر کار می کنید و شریک شما کمتر کار می کند، اما شریک شما فکر می کند که او بیشتر از شما کار می کند. در نهایت، کسب و کار منحل می شود زیرا شراکت کار نمی کند. با داشتن یک طرح تجاری واضح که وظایف هر یک از شرکا را مشخص می کند، می توانید از بسیاری از درگیری ها قبل از بروز آنها جلوگیری کنید.
بازاریابی بد:
می توان گفت که یک تجارت به دو جنبه خلاصه می شود: بازاریابی و حسابداری. اگر در هر دو برتری دارید، مهم نیست که چه چیزی را می فروشید یا عرضه می کنید، زیرا کسی آن را می خرد. حقیقت غم انگیز این است که بیشتر کارآفرینان هنر خود را می دانند و چیزهای دیگری را نمی دانند. بهجای اینکه کمپین بازاریابی خود را زیر و رو کنید، برای آن جنبه از کسبوکارتان نیرو استخدام کنید. این کار هزینه دارد، اما اگر به درستی انجام شود، بسیار بیشتر از آن چیزی که خرج کرده اید، به ارمغان می آورد.
متخصص نبودن:
بسیاری از کارآفرینان کسب و کار خود را راه اندازی می کنند زیرا به شغل نیاز دارند. آنها تصور مبهمی از کاری که انجام می دهند دارند، و فکر می کنند که چون بهتر از همسالان خود هستند، باید با انجام آن امرار معاش کنند. حقیقت غم انگیز این است که بدون مهارت های تجاری و تخصص واقعی، سرنوشت این کارآفرینان روشن نیست.
چگونه از شکست جلوگیری کنیم
به نظر می رسد بیشتر کسب و کارها با شکست مواجه می شوند. اما نکات کلیدی برای تبدیل نشدن به یکی از 20 درصدی که بلافاصله شکست می خورند وجود دارد.
اهداف را تعیین کنید:
دقیقاً بدانید که کجا باید باشید و کجا می خواهید باشید. بدون هدف، شما فقط بی هدف سرگردان هستید.
تحقیق:
همه چیز را در مورد بازار خود بدانید. بدانید که مشتریان چه می خواهند. بدانید که آنها 9 دلار می پردازند اما 10 دلار نمی پردازند. از درآمد، خواستههایشان و آنچه که باعث میشود آنها را بشناسند، آگاه باشید. هرچه بیشتر بدانید، بیشتر میتوانید به آنها کمک کنید.
کارتان را دوست داشته باشید:
اگر کاری را که انجام میدهید دوست نداشته باشید، این موضوع کاملا مشخص میشود. شما باید نسبت به کسب و کار خود اشتیاق داشته باشید، وگرنه فقط یک شغل خواهد بود.
دست از کار نکشید:
مهم نیست که چقدر کسب و کار عالی دارید، زمان های کسادی کار هم خواهید داشت. دورههایی پیش میآیند که همه چیز پیش میرود و شما تصمیم خود را برای قدم زدن در این مسیر زیر سؤال میبرید. این زمانی است که ساعتهای اضافی را صرف کنید، سختتر فشار دهید و کار را انجام دهید.
نکته آخر
تقریباً 11 از 12 کسب و کار شکست می خورند. این عدد بالایی است که نشان میدهد برای موفقیت یک کسبوکار، خیلی چیزها باید درست پیش بروند. خوشبختانه شما می توانید یکی از 20 درصدی باشید که در سال اول موفق می شوند. برای انجام این کار، باید نکات ذکر شده در بالا را دنبال کنید، و مهمتر از همه، باید ایده خود را آزمایش کنید، تکالیف خود را انجام دهید و قبل از اینکه با هر دو پا به داخل بپرید، مطمئن شوید که ایده شما کار خواهد کرد.